جدول جو
جدول جو

معنی بد زندگانی - جستجوی لغت در جدول جو

بد زندگانی
آنکه زندگانی وی براه نباشد بد روزگار، شریر بدذلت، کسی که خوراکیهای پست و خشن خورد بد خوراک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدزندگانی
تصویر بدزندگانی
آنکه زندگانیش به سختی می گذرد، بدروزگار، شرور، بدجنس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب زندگانی
تصویر آب زندگانی
آب حیات، آب خضر، آب بقا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب زندگانی
تصویر آب زندگانی
((بِ زِ دِ))
آب زندگانی، گویند چشمه ای است در ظلمت که هر از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می کند، اسکندر و خضر به دنبال آن رفتند، خضر از آن آب نوشید و عمر جاودان یافت، آب حیات
فرهنگ فارسی معین